موعظه ( متن منبر و سخنرانی)

ساخت وبلاگ

جَآء جَبْرَئِيلُ علیه السلام إلَی‌ النَّبِيِّ صَلَّی اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإنَّكَ مَيِّتُ! وَ أَحْبِبْ مَنْ شِئْتِ فَإنَّكَ مُفَارِقُهُ! وَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإنَّكَ (ملاقیه) مَجْزِيُّ بِهِ! بحار الانوار، جلد 17‌، ص 5

نصیحت چیزیه که همه بهش محتاجیم

سواد و عنوان مجوز نشنیدن موعظه نیست

وقتی خدای سبحان انبیا بزرگی را مثل ابراهیم موسی عیسی موعظه میکند منو شماهم به موعظه نیاز داریم

قال الجواد ع الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. «بحارالأنوار، ج 72، ص 65،

سجّاد عليه السلام:ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ پيوسته در خير و صلاح خواهى بود.تا زمانى كه واعظى از درون دارى

امام على عليه السلام: أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ

الْمَوَاعِظُ صِقَالُ النُّفُوسِ وَ جِلَاءُ الْقُلُوب‏-إذا أحَبَّ اللّه عَبدا وعَظَهُ بالعِبَرِ؛

امام على عليه السلام:إنَّ الدُّنيا ... دارُ مَوعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها.. جریان گنجشک و حضرت سلیمان .

قال الصادق جعفر بن محمد علیه السلام: مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ- وَمن لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوُّهُ مِنْ عُنُقِهِ -(من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۲)امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارنده‌ای نداشته باشد و همچنین درکنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد، دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است.

الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا دَعا نوحٌ عليه السلام رَبَّهُ عز و جل عَلى قَومِهِ أتاهُ إبليسُ لَعَنَهُ اللّه ُ ، فَقالَ : يا نوحُ... اذكُرني في ثَلاثَةِ مَواطِنَ ، فَإِنّي أقرَبُ ما أكونُ إلَى العَبدِ إذا كانَ في إحداهُنَّ : اُذكُرني إذا غَضِبتَ ، وَاذكُرني إذا حَكَمتَ بَينَ اثنَينِ ، وَاذكُرني إذا كُنتَ مَعَ امرَأَةٍ خالِيا لَيسَ مَعَكُما أحَدٌ .خصال : ص 132 ح 140

جهانگیرخان قشقایی در سنین جوانی فرد مطرب و تار زن بود، به اصطلاح ما و شما (تمبور) می زد و در اطراف اصفهان ییلاق ها می رفت تار می زد، یک روز سیم تارش پاره شد آمد داخل شهر اصفهان دنبال مغازه تار فروشی می گشت تا سیم تارش را درست کند، آمد کنار مدرسه علمیه صدر پینه دوزی را دید از او سؤال کرد که آیا در این اطراف مطرب خانه و یا تار فروش را سراغ داری -تا اینکه این جوان تار زن با یک جمله وعظ و نصیحت می شود حضرت آیت الله العظمی جهانگیر خان قشقایی محمدحسین طباطبایی- بروجردی - محمدعلی شاه‌آبادی -سیدجمال‌الدین گلپایگانی- حسن مدرس- حسنعلی اصفهانی نخودکی - آقا نجفی قوچانی-

حضرت داوود علیه‌السلام صد سال عمر کرد، که چهل سال آن را بر مردم حکومت و رهبری نمود. چه کسی تو را وارد خانه کرد؟او گفت:«من کسی هستم که بدون اجازه شاهان بر آن‌ها وارد می‌گردم.» داوود علیه‌السلام این سخن را شنید و گفت:آیا تو عزرائیل هستی؟ چرا قبلاً پیام نفرستادی تا من برای مرگ آماده گردم؟

عزرائیل گفت:من قبلاً پیامهای بسیار برای تو فرستادم.

داوود علیه‌السلام گفت:آن پیامها را چه کسی برای من آورد؟ عزرائیل گفت:« پدرت ، برادرت ، همسایه‌ات و آشنایانت کجا رفتند؟»داوود علیه‌السلام گفت:همه مردند. عزرائیل گفت:«آنها پیام رسانهای من به سوی تو بودند که تو نیز می‌میری همان گونه که آن‌ها مردند.»

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۴۰۲ساعت 14:52&nbsp توسط حسین عباسی  | 

فضائل و مناقب اهل البیت (ع)...
ما را در سایت فضائل و مناقب اهل البیت (ع) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : choseinabbasi2 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 19:47